محکومیت آقای محمدرضا. به موجب دادنامه … – ۱۳۷۸/۱۱/۲۷ شعبه دوم دادگاه تجدید نظر استان بوشهر تائید میگردد ورقه (۴۰۲ پرونده) پرونده با اعتراض متهمان و وکلای ایشان به دیوان عالی کشور ارسال و مجدداً در شعبه سی و چهارم دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار میگیرد و شعبه محترم مزبور با این استدلال که برخی از قسم خوردگان صحیحاً اجرای قسامه نکرده اند بعلاوه اقامه دلیل در اتهام قتل عمدی در صورتی موجه و قابل استناد است که مرگ و علت آن به طور قطعی مشخص شده باشد حال آنکه علت مرگ مشخص نیست. حکم تجدیدنظر خواسته را به طور کلی نقض و پرونده را جهت رسیدگی به دادگاه هم عرض ارجاع مینماید (اوراق ۴۵۱ و ۴۵۲ پرونده)
شعبه محترم دیوان بر خلاف نظر قبلی خود که رسیدگی به اعتراض به حد جلد را در صلاحیت دادگاه تجدیدنظر استان بوشهر اعلام داشته در این رای آن را نقض می کند.
پرونده پس از اعاده به شعبه… دادگاه عمومی بوشهر ارجاع میگردد.
دادگاه وقت رسیدگی تعیین و ضمن احضار طرفین رئیس پزشکی قانونی را برای اخذ توضیح در خصوص موارد مورد نظر شعبه دیوان دعوت می نماید رئیس پزشکی قانونی ضمن توضیح در مورد اینکه خون ریزی ناحیه بینی و دهان و خونمردگی از زمان حیات بوده که احتمالاً در اثر ضربه بوده است ولی اعلام داشته اظهار نظر در مورد اینکه مرگ میتوانسته به علل طبیعی باشد یا خیر کاملاً موکول به انجام کالبد شکافی بوده که به دستور مقام قضایی صورت نگرفته است (ورقه ۴۸۵)
پرونده دادگاه پس از یک سلسله رسیدگی و تحقیق از مامور آگاهی و … و بدون حصول نتیجه ای در خصوص تعیین علت تامه فوت موضوع را لوث تشخیص داده و پس از اجرای مراسم قسامه و به موجب دادنامه شماره… آقای محمدرضا… را به اتهام مباشرت در قتل عمدی به قصاص نفس و به تحمل صد ضربه شلاق بابت زنای غیر محصنه و خانم فاطمه… را به اتهام معاونت در قتل عمدی به پانزده سال حبس تعزیری و بابت ارتکاب فعل حرام غیر از زنا (رابطه نامشروع به تحمل نود و نه ضربه شلاق محکوم مینماید.( اوراق ۵۹۸ الی ۶۰۰ پرونده)
پرونده با اعتراض متهمان و وکلای ایشان به دیوان عالی کشور ارسال و مجدد در شعبه سی و چهارم دیوان عالی کشور مورد رسیدگی قرار گرفته و به موجب دادنامه شماره… حکم صادره را به لحاظ نقص تحقیقات و با همان استدلال قبلی مشخص نبودن علت فوت به طور کلی در تمامی قسمتها نقض و به دادگاه صادر کننده حکم منقوض شعبه سوم اعاده می نماید. (اوراق ۶۳۹ الی ۶۴۱ پرونده )
نسبت به رای اخیر الصدور نیز همین ایراد وارد است که چطور شعبه محترم دیوان که در آراء قبلی خود نظر داشته که رسیدگی به اعتراض به حد جلد در صلاحیت دادگاه تجدیدنظر استان بوشهر میباشد محکومیت خانم فاطمه… به نود و نه ضربه شلاق به اتهام عمل منافی عفت غیراز زنا را نقض می کند.
شعبه دادگاه عمومی بوشهر با توجه به نظر شعبه محترم دیوان در خصوص ارجاع به کمیسیون پزشکی ،قانونی اقدام به جلب نظریه کمیسیون پزشکی قانونی مینماید که کمیسیون پزشکی قانونی اظهارنظر را غیر مقدور و بررسی پرونده را بی ارزش اعلام میدارد ورقه (۶۹۱ پرونده )
النهایه پرونده به سازمان پزشکی قانونی کشور ارسال و کمیسیون پنج نفره متخصصات سازمان پزشکی قانونی کشور به موجب نظریه ای مرگ متوفی را غیرطبیعی (قتل) اعلام می دارند. (ورقه ۷۰۶ پرونده ) متعاقب آن پرونده به اینجانب ارجاع میگردد نظر به تکمیل بودن تحقیقات ،پرونده وقت رسیدگی تعیین و تمامی طرفین به دادرسی دعوت و پس از تشکیل سه جلسه دادرسی طولانی و طاقت فرسا و انجام بازجوئیهای طولانی که بسیاری از مسائل انکار شده مجدداً مورد اقرار متهمان قرار میگیرد و پس از استماع دفاعیات شفاهی و دریافت لوایح کتبی وکلای مدافع و انعکاس اظهارات طرفین در ۲۸ ورقه دادگاه ختم رسیدگی را اعلام و مبادرت به صدور رأی مینماید:
«رای دادگاه»
در خصوص اتهام آقای محمدرضا فرزند ،مسلم باسواد تبعه ایران و دارای سابقه محکومیت کیفری دایر بر الف) مباشرت در
قتل عمدی مرحوم محمود… (ب) ارتکاب زنای غیر محصنه و خانم فاطمه… فرزند یوسف مشهور به زیبا، سی ساله، خانه دار، باسواد تبعه ایران و فاقد سابقه محکومیت کیفری دایر برا الف) معاونت در قتل عمدی مرحوم محمود… (ب) ارتکاب زنای محصنه بــه
به حکایت از اوراق و محتویات پرونده در شامگاه مورخ یازدهم خردادماه سال هزار و سیصد و هفتاد و شش ساعت بیست و دو شخصی به نام غلام… برادر متهمه به پاسگاه انتظامی بندرگاه اطلاع می دهد که شخصی به نام محمود فرزند غلامرضا در حمام منزلش به قتل رسیده است ، مامورین بلافاصله به محل عزیمت می نمایند و جسد مردی حدوداً سی ساله را که در حمام منزلش با جسمی خونی به حالت درازکش و دارای آثار کبودی در ناحیه گردن و خونریزی از ناحیه بینی فوت نموده مشاهده مینمایند.
در همان حین از والدین مقتول تحقیق میگردد که متفقاً اظهار میدارند از همسرش فاطمه… شاکی میباشند و تحقیقات از همان ابتدا آغاز میگردد.
خانم فاطمه…. در اولین بازجوئی علیرغم تلاش برای کتمان واقعیات به طور واضحی مرتکب اصلی را معرفی میکند .
ساعت یازده صبح مورخ ۷۶/۳/۱۰ محمود از دریا آمد سلام کردم جواب نداد چون که اخلاقش خوب نبود تا ساعت ۲/۵ الی ۳ بعد از ظهر گفت پسر حاجی مسلم بـه مـن کنایه زده نگفت چه گفته و کجا ، گفت میخواهم بیاورم خانه حسابش را برسم و گفت حق نداری به کسی بگوئی، گفت اگر به کسی بگوئی به تو تهمت میزنم…)متهمه در این اظهارات به روشنی چند موضوع مهم را آگاهانه یا ناخودآگاه افشا می کند ارتباط قتل با احدی از فرزندان حاج مسلم… داشتن ارتباطات نامشروع با فرد مورد نظر و وجود کینه و کدورت فی مابین وی و همسرش به علت مسائل ناموسی که دقت در این اظهارات نشان میدهد این بازجوئی نقطه عطفی در تحقیقات میباشد و بسیاری از واقعیات از همین اجمال قابل درک است پدر و برادر مقتول که در ابتدا از ماجرا بی خبر هستند در بازجوئی های اولیه ارتکاب قتل را به همسر وی منتسب میکنند و پدر مقتول صراحتاً در شکایت خود عنوان میدارد از همسرش شاکی هشتم که نفر آورده فرزندم را کشته است.
برادر مقتول در فرازی از بازجوئی خود اظهار میدارد از همسرش و کسان دیگر که با نامبرده همدست بوده اند مثل آقای محمدرضا… که . حتى نامبرده هم یک بار او را روی دیوار دیده بودند شکایت دارم.
جالب است که این اظهارات زمانی بیان شده است که هنوز دلیلی علیه متهم وجود ندارد برادران خانم فاطمه… نیز در بازجوئی های اولیه اختلافات وی با همسرش را تائید میکند و اشاره ای به ارتباطات نامشروع او با آقای محمدرضا… مینمایند.
آقای غلامرضا… یکی از برادران متهمه ضمن تشریح چگونگی اطلاع از موضوع قتل و اعلام آن به پاسگاه در پاسخ به این سئوال که علت کتک کاری خواهرت بعد از شنیدن خبر قتل چه بوده است بیان میدارد لحظه ای که وارد منزل آنها شدم و مردم تجمع کرده بودند خواهرم فاطمه یعنی همسر متوفی جلو آمد و با داد و فریاد گفت محمود را کشته اند من هم با ناراحتی با دست به وی زدم و گفتم برو گم شو به من چرا میگوئی و رفتم داخل اتاق صحنه و را دیدم.
این ماجرا نشان میدهد که دخالت فاطمه… در ماجرای قتل همسرش به قدری بدیهی بوده است که حتی برادر وی در انظار مردم او را مورد کتک کاری قرار میدهد. حتی وی در ادامه همین بازجوئی به ارتباط خواهرش با محمدرضا… به طور صریح اشاره میکند و عنوان میدارد که وی را به خاطر همین موضوع مورد کتک کاری قرار داده است .
جسد مقتول پس از معاینات اولیه به پزشکی قانونی بوشهر ارسال میگردد و ضابطین دادگستری در تعقیب موضوع اقدام به بازجوییی از آقای محمدرضا مینمایند صبحگاه روز بعد از قتل به منزل وی مراجعه میکنند اما حسب اظهارات مادرش وی از تاریخ ۷۶/۳/۱۱ به روستای چ در فاصله حدود چهل کیلومتری محل وقوع حادثه رفته و تاکنون مراجعت ننموده است (ورقه ۱۸ پرونده) قبل از اعزام جسد به پزشکی قانونی قاضی محترم کشیک جسد را شخصاً معاینه و مطالب قابل توجهی را در دستور مفصل، دقیق و مشروح خود عنوان میدارد که میتواند در سرنوشت پرونده سهم بسزائی داشته باشد.
وی در بخشی از دستور خود به آثار ناخن زیر گلوی مقتول اشاره میکند و اظهار نظر می کند که محتملاً بر اثر خفگی به قتل رسیده است و نیز به آثار خون بر جای مانده روی پلاک اتاق ،پذیرائی لباسهای داخل لباسشوئی توجه کرده و دستوراتی در خصوص بررسی و آزمایش آنها صادر مینماید (ورقه ۱۹ پرونده ) جالب توجه است که این ظرایف قبل از دستگیری آقای محمدرضا… و اقاریر وی مبنی بر خفه نمودن مقتول بیان شده است.
همین دقایق در نظریه پزشکی قانونی نیز به چشم می خورد: در ساعت یک بامداد تاریخ ۱۳۷۶/۳/۱۲ با هماهنگی مامورین آگاهی از جسد مشکوک به قتل معاینه به عمل آمده جسد متعلق به مردی حدود سی ساله است که طاق باز روی یک پتو و در حمام منزلش قرار داشت.
کبودی نعشی و در پشت جسد جمود نعشی نسبتاً کامل تشکیل شد که تغییر وضعیت جسد کبودی نعشی تغییر نکرد که میتوان دال بر مرگ وی در حدود ده الی دوازده ساعت قبل باشد و یک پیراهن که یقه آن باز بود در تن و شلوار کردی و شورت میتواند معمولی در تن داشت و خونریزی در ناحیه بینی و دهان مشهود بود و لکه های خون متعدد روی سر و گردن و دهان و دست راست و شکم و نوک شست پای چپ مشهود بود در ناحیه سر جسد آثار ضرب و جرح مشهود نبود لیکن در ناحیه صورت -۱ کبودی اطراف چشم راست به همراه خونمردگی چشم راست دارد -۲ تورم لب بالا به همراه خون مردگی دارد که هر دو مربوط به زمان حیات میباشند و چند عدد خراشیدگی جلوی گردن دارد و در بقیه نقاط جسد آثار ضرب و جرح نداشت… جهت تعیین علت فوت نیاز به اعزام به شیراز و کالبد شکافی میباشد ورقه) ۲۴ (پرونده که این نظریه با مشاهدات و استدلالات قاضی محترم کشیک مطابقت کامل دارد با این توضیح که پزشکی قانونی نظر به اعزام به شیراز و کالبد شکافی جهت تعیین لحظه علت فوت داشته که عدم اعتنا به آن به لحاظ دلایلی که در پرونده مضبوط میباشد مورد بحث و مداقه قرار میگیرد موجب تطویل امر و تاخیر تا به امروز شده است.
ضابطین دادگستری در پی گیری موضوع مجددا در تاریخ ۱۳۷۶/۳/۱۲ از خانم فاطمه… بازجوئی مینمایند.
وی ابتدا موضوع اتهام را بکلی انکار میکند ولی پس از ادامه بازجوئی و روشن شدن برخی تناقضات آشکار در بیانات خود و در پاسخ به سئوال موکد بازجو مبنی بر اینکه با توجه به تناقض گوئی عین حقیقت را بیان کنید و احتمالا این موضوع که واقعیت بر بازجویان آشکار شده و انکار بی فایده میباشد و قطعا با توجه به اندوه درونی و عذابهای وجدانی به تعبیر خود وی ناگهان پرده از واقعیات برداشته و با این عبارت که بیشتر از این طاقت عذاب وجدان ندارم مرگ شوهرم جلوی چشمم مجسم است وهر تحت فشار وجدان قرار گرفته ام و حاضرم مشروحاً مراتب را توضیح دهم با به دست گرفتن قلم و به خط خود چنین می نگارد:
حدود نه سال پیش با همسرم ازدواج کردم در طول هشت سال اول زندگی هیچ اختلافی بین ما نبود تا اینکه شخصی به نام محمدرضا… اهل و ساکن روستای ب فرزند حاج مسلم… با من رابطه دوستی پیدا کرد و با قول و وعده های دروغین مرا اغفال کرد و میگفت اگر تو با من باشی زندگیت را بیشتر تامین میکنم و با تو ازدواج خواهم کرد من نیز فریب ایشان خورده با وی دوست شدم .
دوستی ما به حدی رسید که مردم نیز مشکوک شدند و پشت سر ما حرف میزدند تا اینکه من روز به روز به ایشان نزدیکتر میشدم شوهرم مرا نصیحت کرد ولی عقلم ناقص بود قبول نکردم تا اینکه بین من و شوهرم اختلاف افتاد و باعث جدائی من به مدت شش ماه شد و به منزل پدرم رفتم با این حال شوهرم گذشت کرد و با دست خودش مرا به زندگی باز گردانید ولی فریب شخص موردنظر مرا پاک کلافه کرده بود رابطه نامشروع با ایشان در چهار مرحله در منزل خودم در حالی که کسی در منزل نبود با میل و رضایت خودم صورت گرفت و از ناحیه جلو عمل زنا صورت پذیرفت .
بعد از آن من تقاضای طلاق دادم جریان به دادگاه کشیده شد در روز دادگاه به واسطه فامیلها مجددا سازش و به منزل برگشتم اما قلب شوهرم نسبت به من چرکین شده بود و مرا گفت تو با دیگران رابطه داری و معتاد هستی و سرکوفت میداد و من از ترس اینکه مبادا شوهرم به موضوع بیشتر پی ببرد و از طرفی عاشق فرد فوق شده بودم با هماهنگی آقای محمدرضا… برای چندمین بار نقشه قتل شوهرم را کشیدم و منتظر فرصت مناسب بودم تا اینکه روز یازده خرداد سال هزار و سیصد و هفتاد و شش حدوداً ساعت دو و نیم صبح در حالی که درب حیاط نیمه باز بود برابر قرار قبلی آقای محمدرضا… وارد منزل شد .
در اتاق نزد همدیگر نشسته بودیم و من مشغول پاک کردن سیر بودم و منتظر بودیم که پس از پاک کردن سیر طبق معمول با همدیگر همبستر شویم ناگهان صدای زنگ درب حیاط شنیده شد و من بدون انتظار از ورود شوهرم به درب حیاط مراجعه در را باز کردم دور از انتظار شوهرم دیدم دستپاچه شده بودم که چه کنم شوهرم وارد منزل شد من از ترس در حیاط ماندم دوستم که در اتاقی مخفی شده بود تا در لحظه و فرصت مناسب فرار کند موفق نشد .
شوهرم متوجه و با همدیگر گلاویز شدند صدای آنها را شنیدم بدو به ساختمان آمدم مشاهده کردم هر دو نفر در آشپزخانه مشغول چاقوکشی هستند ناگهان دوستم روی سینه شوهرم خوابید و با همدیگر او را به قتل رسانیده و پس از مطمئن شدن از خفگی وی که ناحیه گلو با دست دوستم شروع شده بود دوستم که از ناحیه دست چپش یا راستش درست یادم نیست زخمی شده بود خون زخم ایشان به لباس من سرایت کرد که به من گفت فوری لباست عوض کن من نیز لباسم را عوض کرده و در لباسشوئی انداختم که دوستم نیز که شلوار و پیراهن آستین کوتاه متعلق به شوهرم و شلواری به وی ایشان در حمام رفت شنا کرد لباس عوض نمود لباسهای خونی در پلاستیک گذاشت.
سپس با همکاری یکدیگر در حالی که من پاهای جسد گرفته بودم و دوستم دستهای او به حمام بردیم و صورت تاق باز در حمام خواباندیم سر به طرف جنوب و پاها به طرف شمال پس از آن دوستم گفت تو نترس از منزل برو بیرون ساعت ۹/۵ شب منتظر باش من بیایم و جسد را از منزل بیرون کنم .من نیز از منزل خارج درب حال قفل و دوستم با همراه داشتن لباسهای خونین از خانه بیرون رفت.
به منزل مادرم رفتم ولی بی قرار بودم نزدیک ساعت نه شب به منزل آمدم منتظر ماندم ایشان نیامد وجدان بر من غلبه کرد داد زدم و خود را به منزل پدرش و همسرم رسانیدم و با دروغ اظهار داشتم محمود توسط فرد یا افرادی در منزل کشته در حمام افتاده که بعد از آن مردم جمع شدند .
هم اکنون احساس راحتی وجدان مینمایم اول از خدا دوم از روح مرحوم سوم از خانواده شوهرم تقاضای عفو و گذشت دارم تا بتوانم به خاطر جبران عمل زشتم به محبت خود برای فرزندانم ادامه دهم شرمنده پشیمانم.
پرونده متعاقب این اقاریر مفصل و مشروح که بعد از گذشت سالها همچنان به قوت و استحکام خود باقی بوده و با تمامی قرائن و اوضاع و احوال خارجی و اقاریر و اظهارات سایرین مطابقت کامل دارد و تلاشهای ناگزیر متهمان برای کمرنگ کردن آن هنوز نتوانسته به صحت آن خللی وارد آورد و با توجه به پیگیری قبلی برای دستگیری آقای محمدرضا… و صدور دستورات جدید از مقام محترم قضائی ضابطین دادگستری تلاش تازه خود را برای دستگیری مرتکب اصلی آغاز می کنند و در مورخ پس از نیافتن وی در منزل پدری و با کمک و مساعدت پدرش وی را در منزل داییش در بوشهر دستگیر می نمایند و در همان بدو امر مشاهده میکنند که متهم از ناحیه انگشت سبابه دست چپ و بازوی دست چپ باندپیچی میباشد.
که پس از معاینه دقیقتر معلوم میشود که در قسمت طولی نوک انگشت سبابه دست چپ آثار بریدگی باز زخم به طول تقریبی سه سانتیمتر و در بازوی دست چپ نرسیده به کتف بریدگی به طول یک سانتیمتر وجود دارد که حسب اعترافات قبلی خانم فاطمه بر اثر درگیری قاتل و مقتول و برخورد با چاقو کارد آشپزخانه بوده است.
متهم محمدرضا… در اولین بازجوئی در مرجع انتظامی پس از ارائه دلایل اتهام زبان به اقرار میگشاید و عنوان می دارد: (حدود یکسال پیش بانوئی به نام فاطمه… همسر مرحوم محمود… طی تماس تلفنی که خودش به منزل ما حاصل کرد با من دوست شد.
من که مجرد بودم و در جوانی به سر میبردم فریب آن زن خوردم با وی رابطه دوستی پیدا کردم چندین بار با ایشان در منزلشان در غیاب شوهرش با وی عمل زنا و لواط انجام دادم که متوجه حرف مردم شده و پشت سرش حرف میزدند از وی خواستم که خود را از من کنار بکشد ولی حرف به گوشش فرو نمی رفت روز به روز مرا وسوسه میکرد.
در طول هفته دو یا یک بار منزل مقتول میرفتم و با عیالش عمل زنا و لواط انجام میدادم که شمارش و حساب آن به خاطر نمی آورم اختلاف شدیدی بین مقتول و عیالش در عالم حیات پیش آمده خانواده همسر مقتول بخصوص برادرش قبلاً به من پیشنهاد کرده بود که محمود (مقتول) آبروی تو را خواهد برد او را بکش من جنازه را سر به نیست خواهم کرد .
من نیز در این بین گرفتار نشده بودم ساعت حدوداً یازده صبح روز یکشنبه مورخ ۱۳۷۶/۳/۱۱ در کوچه منزل مقتول میگذشتم در کوچه همدیگر را ملاقات کردیم مرحوم به من گفت بیا منزل کارت دارم مرا به منزل دعوت من نیز قبول کردم وارد منزل وی شدم عیالش فاطمه در حیاط بود.
اظهار داشت چه کار بچه مردم دارید چیزی نگفت به اتفاق رفتیم داخل یک مرتبه متوجه شدم که مرحوم به اشپزخانه رفت و چاقو برداشت و به طرف من حمله ور شد با دو ضربه چاقو دست چپم از ناحیه انگشت و بازو مورد اصابت قرار داد و قصد حمله مجدد داشت لذا به دفاع از خود پرداختم او را به زمین کوبیدم همسرش نیز به کمک در آشپزخانه